باد وزیدن گرفت و ابری به سان سیاه مژگان یار آسمان دلم را احاطه کرد
دلم گرفت
صدای صاعقه گوش خراش بودراه گریز نبود
صدای صاعقه از دور به گوش میرسید
راه گریز نبود
صدای صاعقه پیامدار سرود تلخ جدایی بود
آری من و او هر دو میشنیدیم
گر چه غرور مقاومت میکرد و عقل به من میخندید
ولی نمیدانم چه شد که ناگه سیلاب اشک را در مقابل چشمانم دیدم
.آری من و او هر دو میگریستیم