شب بارانی

تراوشات ذهن خسته من

شب بارانی

تراوشات ذهن خسته من

حکایت من و او

 

باز مینویسم برای دلم

باز نویسی نمیکنم

بلکه احساس امروزم را به تجربه دیروز مقدم میدارم

خود میدانم که بیهوده میگویم و بیهوده مینویسم

اما چه کنم که درگیرم و سرگردان

خدایا بنما به من حقیقت عشق

بگو به کدامین نفس توان این همه گستاخی را دادی ؟

توان گسستن انسانها

گسستن به بهایی اندک

به استناد  تفکری عجولانه و به دور از هرگونه منطق

به بهانه ای که ...